سرگردانی بد چیزیه.تند و تند همه ی مراحل زندگی رو طی میکنیم و زور میزنیم که سریع ترم انجامشون بدیم.خاصیت همه ی آدما همینه.

آخر همش میایم میشینیم یه نفس راحت میکشیم.انگار یه حسی میاد سراغمون که خب که چی؟ این همه دوییدی چی شد؟ این نقطه ی سرگردانی بد چیزیه.یه احساس خلاء که خودت نمیتونی پرش کنی.کسیم نمیتونه کمکمی کنه.

نمیدونم این شرایط رو چجوری میشه باهاش تا کرد.اما خیلی ذهن آدمو درگیر میکنه و ممکنه حتی به یه خوره ی ذهنی تبدیل بشه.پس بهتره قبل اینکه به جاهای باریک بکشه راه حلی براش پیدا کنیم.

فکر میکنم یه راه حل موثر میتونه یاد گرفتن چیزای تازه باشه یا  به چالش کشیدن خودمون با دانشای قبلی.با به کار بردنشون تو یه حرفه یا هر چیز دیگه ای که میشه خلاقیت رو باز به زنگی برگردوند.

به هر حال مراحل زندگی بالا پایین داره و بهتره تو شرایط عجیب غریب هم از راه حل های عجیب غریب تر علیهش استفاده کرد!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها