میخوام از آدمایی بگم که میان تو زندگیمون ، ماهی میشن و میشینن وسط حوض دلمون.شبا هم ماه میشن که نورش تو همون حوض، دل میبره.همین باعث میشه بهشون بگیم دلبر.اما خیلی عجیبه که تا متوجه توجه بی حد ما میشن، یه نیروی منفی ایجاد میشه که انگار میخواد همون ماهی قرمز کوچولو،نهنگ بشه،اون ماه سفید، تار بشه و حلاصه کمر میبنده به قتل هرچی دوس داشتنه!!

این احساس از کجا سرچشمه میگیره رو نمیدونم.اما اینو میدونم، دوس داشتن لیاقت میخواد، تا اونجایی که اگر ثابت بشه این آدم لایق دوس داشته شدن نیست، اون موقه س که روزگارت سیاهه .شباتم تاریک تر از همیشه و خلائی میاد تو جونت که هرچی میگردی دلیلشو نمیدونی. میگذره تا یکیو دوس داشته باشی و اونم همون بلا رو سرت میاره.و همونجا که دلت گرفت، تنها شدی، همون لحظه س که عالم کارشو درست انجام داده و با یه لبخند رضایت بخش میره به سمت توازن زندگی های دیگه.
همینه همش.
تمومش.
بهتر نیست خوب باشیم؟ مگه چقد قراره زنده باشیم آخه ؟!

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها